پدر وپسر طنّاز
.:: Your Adversing Here ::.
? ?

پدر وپسر

مردي مشغول تميز کردن ماشين نوي خودش بود. ناگهان پسر 4 ساله اش سنگي برداشت و با آن چند خط روي بدنه ماشين کشيد. مرد با عصبانيت دست پسرش را گرفت و چندين بار به آن ضربه زد. او بدون اينکه متوجه باشد، با آچار فرانسه اي که در دستش داشت، اين کار را مي کرد!

 

در بيمارستان، پسرک به دليل شکستگي هاي متعدد، انگشتانش را از دست داد.

 

 

وقتي پسرک پدرش را ديد، با نگاهي دردناک پرسيد:

 

 

«کي انگشتانم دوباره رشد مي کنند؟!»

 

 

مرد بسيار غمگين شد و هيچ سخني بر زبان نياورد. او به سمت ماشينش برگشت و از روي عصبانيت چندين بار با لگد به آن ضربه زد. در حالي که از کرده خود بسيار ناراحت و پشيمان بود، جلوي ماشين نشست و به خط هايي که پسرش کشيده بود نگاه کرد. پسرش نوشته بود:

 

 

«دوستت دارم بابايي»
 

 

روز بعد آن مرد خودکشي کرد!

 


عصبانيت و دوست داشتن هيچ حد و حدودي ندارند. دومي را انتخاب کنيد تا يک زندگي زيبا و دوست داشتني داشته باشيد. اين را نيز به ياد داشته باشيد که:

 

 

وسايل براي استفاده کردن هستند و انسانها براي دوست داشتن. اما مشکل جهان امروز اين است که انسانها مورد استفاده واقع مي شوند و به وسايل عشق ورزيده مي شود.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





  • نوشته : امیر و سجاد
  • تاريخ: سه شنبه 7 تير 1390برچسب: پدر وپسر,

  • tannaz

    امیر و سجاد

    tannaz

    http://tannaz.loxblog.com

    طنّاز

    پدر وپسر

    طنّاز

    به وبلاگ من خوش آمدید

    طنّاز